۱۳۸۷ شهریور ۱۷, یکشنبه

داستان پیر چنگی در محمد نوازندهدرمحمد نوازنده : داستان پیر چنگی (1)



موسیقی منوجان با نام درمحمد نوازنده و نام درمحمد با نام چنگ عجین شده اند.شاید پیش از آنکه درمحمد ردای سفر بپوشد و در رکاب پدر و همراهی و همدلی برادرش گلمحمد از بلوچستان ، سرزمین مادری خویش ، جلای وطن کند ، رودبار و طبعا منوجان هنوز هویت موسیقایی خویش بازنیافته بودند.درمحمد و خانواده اش در رودبار رحل اقامت گزیدند . پدر ، نگران و عاشق ، دل در گرو آینده ی پسر داشت وقتی از او می خواست نواختن سرود(2) – چنگ – را فرا بگیرد.اما درمحمد جوان در نوازندگی خام و بی تجربه و چه بسا بی علاقه می نمود.پدر در اندیشه حفظ میراث هنری اش به هر حیلتی توسل می جست اما دریغ که از درمحمد جز ناپختگی و ناسازی هیچش حاصل نمی شد و سرانجام نومید و درمانده نذر کرد تا درمحمد را به پای بوس امام زاده « لعل شهباز»(3) در پاکستان ببرد. راهی سنگلاخ و دراز و جانفرسا اما مسیری دیرآشنا به سوی سرزمین مادری اش یعنی بلوچستان.آهنگ بازگشت. و طرفه که این آخرین حربه به مقصود رسید و درمحمد یکدل نه که صد دل عاشق سرود به نوازندگی دل باخت.بعدها از خود درمحمد نقل می کنند که «فکر بردن من به بارگاه حضرت لعل شهباز و دخیل بستنم به ضریح مبارک ، از طریق خوابی بر پدرم الهام شده بود.»سرانجام این سفر دور و دراز به بار نشست و درمحمد به تدریج مثل پدر سرود را عاشقانه در آغوش می گرفت و با هدایت او می نواخت.

بلوچ ها تعلق بسیار به موسیقی دارند.آنان عمیقترین آلام و دلپذیرترین افسانه های عاشقانه و حماسی خویش را به زبان موسیقی بیان می کنند.وقتی کلام از بیان احساسات و عواطف باز می ماند، بلوچ به موسیقی پناه می برد و ناگفتنی هایش را به گفت موسیقی می سراید و بالطبع این خصلت به درمحمد و پدر و برارش هم سرایت کرده بود.بعد از پدر ، درمحمد نوازندگی چنگ را به شکلی حرفه ای تر و با شیوه هایی جدیدتر و عامه پسندتر دنبال کرد.گلمحمد ، برار کوچکترش هم هنرمندانه با تنبکش او را همراهی می کرد و چه بسا همراهی و همدلی او نوای چنگ را دلنشین تر و دلچسب تر می نمود.آنها برای یافتن گنج درونی و افسانه شخصی خویش از رودبار هم کوچ کردند و اینبار منوجان را به عنوان سرزمین جدید خود برگزیدند.منوجان اگر چه تا آن هنگام جز ساز سرنا ، که ساز غالب خطه ی جنوب بود ، هویت موسیقایی دیگری نداشت اما بعضی شاخص ها این دیار را از بقیه مناطق متمایز می ساخت.این سرزمین به خاطر موقعیت خاص جغرافیایی اش و قرار گرفتن در مسیر سه استان کرمان ، سیستان و بلوچستان و هرمزگان ، از سه فرهنگ و گویش تقریبا متفاوت تاثیرات عمیقی می گرفت.این ویژگی کار درمحمد جوان را در نوازندگی و لحاظ کردن علایق و سلایق این طیف دشوارتر می نمود.اما درمحمد کسی نبود که تسلیم شود و کارش را اگر چه در آغاز با همان ملودی های بلوچی شروع کرد ولی کم کم ابتکار عمل را بدست گرفت و خودش را با فرهنگ و شرایط جدید وفق داد.طوری که گاه اشعار و لیکوهای(4) بلوچی اش را با گویش منوجان تلفیق می کرد و گاه حتی به گویش اصیل منوجانی و رودباری شعر می سرود.به همین دلیل موسیقی امروز منوجان آمیزه ای از نغمات گوناگون است که عموما با خلاقیت های بی بدیل درمحمد در طی نزدیک به شش دهه فعالیت مستمر و پیوسته به بار نشسته است.در آثار به جای مانده از او می توان احساسات عمیق ملت بلوچ را در کنار ریتم های متنوع و شاد بندری و جنوبی پیدا کرد.بعد از ورود گرامافون و ضبط صوت به خانه ها کافی بود که درمحمد تنها یک بار رنگ های فارسی را بشنود تا به همین سادگی آن را بنوازد : موسیقی شاد و فرحبخش «بابا کرم» ، «با دلم بازی مکن» و «بلال بلال» از این دست هستند.برخی از اشعار و ملودی هایی که او می ساخت چنان منحصر به فرد و استثنایی بودند که فقط پنجه ی طلایی او می توانست با چیره دستی از عهده نواختن و ادای آنها برآید .رقص متین و سماع گونه ی «رحمانی» فقط در منوجان به این نام خوانده می شود و نوای خاص «گردشی » یا ملودی « ستاره صبح» او و انتخاب زمان خاص نواختن آن ، از جمله ابتکارات بی نظیر او هستند.او که نه سواد خواندن و نوشتن داشت و نه از نت و ردیف و دستگاه موسیقی چیزی می دانست ، به زیبایی شعر می سرود و آهنگ می ساخت. بدون آنکه از شعر نیما و مولانا چیزی بداند ، برای هم آوایی با کسی که این اشعار را دکلمه می کرد یک ریتم زیبای محلی انتخاب می نمود و می نواخت. و این از امتیازات خدادادی درمحمد بود که خیلی راحت می توانست خودش را با حال و هوا و فضایی که در آن می زیست ، وفق بدهد. چه بزم هایی را که با عاشقانه های «مروکی مروکلار»،«گود گوجگون» ، «شوپای دهنو» و «شینک بلال» یا حماسی های«دادشاه» «عبدالحسین»،«جلال خان» «شیمرود و هانی» و یا «شاهنامه ی خرم و زیبا» و «زهیروک های آتشین و پر سوز و گداز»(4) می آراست.بعد از رشد فن آوری های صوتی و الکترونیکی ،کاست ها ی زیادی از کارهای درمحمد تولید و تکثیر می شد و از مهمترین و با کیفیت ترین آنها مجموعه ای ارزشمند در آرشیو صدا و سیمای هرمزگان موجود است که بالغ بر 35 سال پیش در فضایی حرفه ای تهیه و ضبط شده اند و هنوز هم گاهی مرکز خلیج فارس قطعاتی از آنها را پخش می نماید.اینچنین درمحمد هویت جدیدی از موسیقی منوجان خلق کرد و حتی فراتر از مرزهای منوجان گسترش داد و سالهای سال هم در اعتلای آن کوشید تا امروز «غلامحسین نظری» ، چنگ نواز جوان و خوش قریحه منوجان به سادگی و راحتی میراث دار چند دهه فعالیت هنری او ، پدر و برادرش باشد.اما دریغ که سال های اخیر را این استاد و هنرمند در فلاکت و فقر سپری کرد بی آنکه حتی کسی حالی از او بپرسد و متاسفانه در همان شرایط هم در گمنامی و غریبی درگذشت.در حالی که هنوز خیلی ها از قبل کاست های استاد ارتزاق می کنند و از تکثیر سی-دی های او بهره می برند.جالب است بدانید محبوبیت درمحمد از مرزهای ایران هم فراتر رفته و در کشور امارات نوار فروشی هایی هستند که کارهای وی را تکثیر و توزیع می کنند. و نکته قابل تامل درباره ی استاد درمحمد نوازنده آن است که با وجود ناتوانی در نواختن چنگ ، تا پایان عمر راضی نشد سرودش را به معرض فروش بگذارد و اگر هم گذاشت چنان قیمت گزافی پیشنهاد می کرد که کسی قادر به خریدنش نباشد. اما خانواده ی مستمند او بعد از وفاتش برای تامین هزینه های جاری کفن و دفن چنگ جواهر نشان او را به سمنی بس ارزان فروختند.کسی چه می داند شاید حقیقت است این که قدر زر زرگر شناسد ، قدر گوهر گوهری!

هیچ نظری موجود نیست: